رمان

دانلود رمان دلارام فصل 4_5 pdf از کمال فرزادپور با لینک مستقیم

دانلود رمان دلارام فصل ۴_۵ pdf از کمال فرزادپور با لینک مستقیم

برای اندروید و کامپیوتر و PDF

          نویسنده این رمان کمال فرزادپور میباشد

        موضوع رمان: عاشقانه

     خلاصه رمان دلارام فصل ۴_۵

اونشب هرطوری که بود خودمو رسوندم به اون وانتو خودم انداختم تو عقب

وانتو از حال رفتم..نمیدونستم دست تقدیر قراره منو کجا

ببره و چه اتفاقاتی در انتظارمه…چشمامو باز کردمو دیدم توی یا خونه ام

و توو رختتواب!!کسی تو خونه نبود..

پیرهنم تنم نبود و یه ملافه روم انداختهبودن..

خواستم بلند شم که درد شدیدی تو

پهلوم حس کردم..آخی گفتمو دوباره درازکشیدم..

ملافه رو زدم کنار دیدم کمرمو با یهپارچه سفید رنگ باند پیچی کردن..

این تکون باعث شد درد بپیچه توتنم..آروم ناله میکردم که یه پیرمرد وارد

خونه شدو گفت؛آروم باش جوون هنوززوده واس تکون خوردن..چیکار کردی با

خودت اگه چندسانت اینطرفتر میخوردیا مرده بودی یا باید بقیه عمرتو با یک

کلیه زندگی میکردی..گفتم چه اتفاقی افتاده من کجام!!؟؟

نگاهی کردو گفت..از اینکه چه اتفاقیبرات افتاده که من بیخبرم اما دیشب

برای خرید لوازم کشاورزی اومده بودممشهد آخر شب برگشتم خونه اومدم

لوازمو از عقب وانت بردارم دیدم آش ولاش و غرق خون افتادی تو بار ماشین…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان عشق و احساس من

دانلود رمان بد یمن

هرطوری بود آوردمت اینجا و زخمتو شستمو ضدعفونی کردمو بعدم بستم که

عفونت نکنه..ممنونم حاج آقا..اینجا کجاس!؟؟

اینجا خونه منه اون بیرونم روستایمنه..

روستا!!؟تا مشهد چقد راهه!؟؟حدود ۱۰۰کیلومتر!

۱۰۰ کیلومتر!!؟؟آره جوون چطور مگه!!؟

هیچی همینطوری!!فعلا باید استراحت کنی..وقتی حالت

خوب شد میتونی بری!نمیخواین بدونین چه اتفاقی برامافتاده!!؟؟

نگاهی کردو لبخندی زدو گفت..اگه لازمباشه خودت میگی!!اجباری نیست..

بعدم روش برگردوندو با صدای بلندگفت؛رعنااااا!؟رعنا بابا!

دانلود این رمان با لینک مستقیم

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا